پنجشنبه, 09 فروردین ماه 1403

کد خبر: 168

تاریخ خبر: 1398/05/05

رابطه تبلیغات و استفاده از داروی ضدافسردگی

اثر ارائه تبلیغات مستقیم (DTCA) داروهای ضد افسردگی را روی استفاده فردی از این داروها در بین افراد مبتلا به افسردگی بررسی میکنیم. تحقیقات پیشین صرفا به ایجاد ارتباط بین حجم یا مخارج تبلیغات در سطح بازار یا سطح ملی با سطح استفاده فردی یا ملی از داروها تکیه داشت.

 

این اولین پژوهشی است که اثر اعلان عمومی تبلیغات مستقیم فردی را روی استفاده فردی از داروهای ضد افسردگی و روی استفاده فردی در هر رده دارویی تخمین میزند، اثر نسبی و متقابل تبلیغات مستقیم برای مشتری را در دو محیط مختلف از بین همهی ردههای دارویی مورد توجه قرار داده و ناهماهنگی اثر را در بین جوامع مختلف در یک چهارچوب اقتصادسنجی در بازار داروهای ضد افسردگی مورد ملاحظه قرار می دهد.

محدودیت های مهمی وجود دارد که باید به آنها توجه کرد. برخلاف تحقیقات سطح بازار که از اطلاعات ماهیانه استفاده میکند، ما محدود به استفاده از دادههای سالیانه هستیم. سنجش ما از پتانسیل ارائهی تبلیغات، با این فرض انجام می شود که الگوهای مصرف رسانه در طول یک سال ثابت است. ضمنا قادر نیستیم اثر تبلیغات روی استفاده از داروهای ضد افسردگی را برای شرایطی بغیر از افسردگی از جمله اختلالات اضطراب بررسی کنیم. دریافتیم که از لحاظ آماری و اقتصادی، تبلیغات مستقیم برای مشتری بطور چشمگیری روی استفاده از داروهای ضد افسردگی تاثیرگذار است که این اثرات هم در تبلیغ تلویزیونی و هم مجلاتی وجود دارد ولی به نظر نمی رسد که اثر متقابل داشته باشند.

اثر تبلیغات در رسانه های نوشتاری (مجلاتی) روی زنان قویتر از مردان است ولی در تلویزیون تقریبا تاثیری برابر روی زنان و مردان دارد. ضمنا بر گروههایی که به افسردگی شدیدتری دچارند تاثیر قویتری دارد. از آغاز مواجه با تبلیغات تلویزیونی رشد 6 تا 10 درصدی در استفاده از داروهای ضد افسردگی رشد وجود داشته، که این مقدار برای تبلیغات مجلاتی بین 3 تا 4 درصد بوده است.

ایالات متحده و نیوزیلند تنها کشورهایی هستند که اجازه تبلیغ مستقیم برای مشتری(DTCA)را برای داروها ضد افسردگی دادهاند و این کار با مناقشات مهمی همراه است. تبلیغ مستقیم برای مشتری(DTCA) از اوایل دهه‌ی 1980 در ایالات متحده شروع شد و از آن زمان تا کنون توسط سازمان غذا و دارو (FDA) دستخوش توسعه‌ی استانداردهای کنترل تنظیمی بوده است.

از وقتی که در سال 1997، تغییراتی در دستورالعمل FDA برای کاهش و شفاف سازی محدودیتهای تبلیغات مستقیم برای مشتری، خصوصا در محیط تلویزیون انجام شد، صنعتی چند میلیارد دلاری از این میان حاصل می شد. این مطلب بویژه برای دورهی زمانی بین سالهای 1997 تا 2005 صادق است که هزینه های DTCA به اندازه‌ی 296.4 رشد داشته، در حالی که تبلیغات هدف گذاری شدهبرای متخصصان تنها 86 درصد افزایش یافته داشت. براساس دادههای شرکت نیلسن، طی مدت زمان 2008 تا 2009، هزینه های DTCA 1.9 درصد یعنی 4.51 میلیارد دلار رشد داشت در حالی که مخارج تلویزیون 0.6 درصد یعنی 3 میلیار دلار افزایش یافت.

پس از گذشت دو دهه از DTCA، ارزیابی اثرات این عمل، خصوصا در بزرگترین ردههای دارویی (مانند داروهای ضدافسردگی)، با استفاده از روشهای جدید تشریح هدف گذاری اختصاص تبلیغ توسط تاجران از اهمیت زیادی برخوردار است. داروهای ضدافسردگی دومین دسته از داروهای پرمصرف در ایالات متحده هستند (دومین پس از استاتینها) و افسردگی در یک سال حدود 15 میلیون امریکایی را تحت تاثیر قرار می دهد. علیرغم فروش بالای داروهای ضدافسردگی، تخمین زده می شود 50 تا 66 درصد از این افرادهیچ دارویی مصرف نمی کنند.

امروزه، افسردگی بییشترین عامل از کارافتادگی در ایالات متحده و نیز دیگر کشورها است. افسردگی نسبت به دیگر اختلالات فیزیکی بیشتری عامل کارگریزی در آمریکا محسوب میشود و هر ساله 51 میلیارد دلار از طریق کاهش سودآوری به کارفرمایان ضرر زده و سهم بالایی در صورت حساب‌های مربوط به هزینه های درمانی و دارویی دارد. DTCA شظاز همان ابتدا بحث های شدیدی را بین گروههای ذینفع و محققان خارجی و داخلی در خصوص اثر بالقوه روی تصمیم سازی و معلومات مشتری، رفتار نسخه نویسی پزشکان، مصرف دارو، قیمت دارو و در اصل در سلامت عمومی جامعه به راه انداخت.

هرچند سازمان غذا و دارو توازن عادلانه ای را در ارائه ی مزایا و خطرات DTCAپیش برد، گرایش عمومی به DTCA بلاتکلیف و بحث‌برانگیز باقی ماند. شاید تصویب قانون پیشنهادی در اتحادیه اروپا (EU) و کانادا دروازه جدیدی را به روی این نوع از بازاریابی و بصورت بسیار گسترده تری نسبت به دیگر کشورها، بگشاید. کمیته اروپایی که شاخه اجراییِ اتحادیه ی اروپا است، اخیرا خبر از قانونی پیشنهادی داده که شامل مقررات رفع تحریم های کنونی در حوزهی تبلیغات مستقیم برای مشتری از طریق تلویزیون، رادیو و رسانههای نوشتاری می شود. قید مشابهی هم در اصلاحیه ی قانون غذا و داروهای کانادایی آمده که تحریمهای کانادا را از روی همین رسانهها بر میدارد. از سوی دیگر، نیوزیلند نیز تنها کشوری است که با وجودشرایط تحریم این عمل در سال 2006، در کنار ایالات متحده مجوز تبلیغات مستقیم برای مشتری را صادر کرده است.

طرفداران تبلیغات مستقیم مزایای آن را برجسته می کنند که شامل افزایش آگاهی نسبت به بیماریها، آموزش بیماران درباره گزینه های درمان، تهییج بیماران به تماس با پزشکان شان و انجام گفتگو در خصوص نگرانیهای سلامتی، افزایش احتمال دریافت درمان مناسب برای شرایطی است که پیوسته تحت مراحل تشخیصی و تحت درمان هستند و تشویق برای پذیرش تجویز رژیمهای درمان دارویی است. افراد دیگری به علت موضوعات قانونی و کارایی از DTCAحمایت می کنند.

سازمان تبلیغات آمریکا معتقد است که هر گونه مجوز قانونیدر حوزه DTCA، متمم اول قانونِ حفاظت از آزادی بیان را نقض می‌کند. همچنین، این استدلال که DTCA انتشار اطلاعات نسبت به بازارهای نیازمند اطلاعات مانند داروسازی‌ها را کارآمدتر می نماید نیز این نقطه نظر را تقویت می‌کند. مخالفین DTCA ادعا می کنند که تبلیغات، اطلاعات سلامتی را تحریف کرده و تنها بخشی از حقایق را در خصوص شرایط و درمان‌ها بیان می‌کند و مشتریان را با احساسی نادرست درباره اثر بخشی درمان‌های دارویی رها می‌سازد. آنها اشاره دارند که تبلیغات خطرات داروها را به طور کامل اعلان نمی‌کند و درباره ی شیوع شرایط سلامتی مبالغه می کند.

علاوه بر این، مخالفین در خصوص اینکه مقررات سازمان غذا و دارو DTCA را ملزم به ارائه راه‌حل‌های دارویی ارزان تر و به صورت بالقوه موثرتر مانند درمان‌های بدون نسخه (اُ تی سی) و عمومی نمی‌کند نیز انتقاداتی را مطرح میکنند. مباحث دیگر بر روی نقش DTCA در مخارج سلامتی مشتری تمرکز دارد.

برخی تحقیقات نشان می‌دهد که DTCA پزشکان را برای تجویز داروهای جدید، گران‌ قیمت و اغلب تنها با اثر ناچیز تحت فشار قرار می‌دهد که این قضیه، رابطه پزشک با بیمار را دچار مشکل کرده و تقضای بیش از حد برای تجویز دارو ایجاد می‌کند. تحقیق دیگری بررسی می‌کند که آیا DTCA منافع سازنده خاصی را در مقابل رقبای دیگر تامین می‌کند یا می‌تواند اثر توسعه‌ درمانی داشته باشد.

منبع: http://isiarticles.com

نظرات کاربران